بسمه تعالی
نمی دانم چرا ... شاید هم می دانم چرا ...
اما در نگاهش غربت و غم خاصی موج می زند ...
نمی دانم چگونه توصیف کنم اما .....
پ.ن: چقدر دلم می خواد یه بار برم بیت رهبری ...
چه دردیست برای دیگران چون کوه بودن ولی در چشم خود آرام شکستن ....
اینجا متروکه ای از قلب من است
چیزی دستگیرت نمی شود
پس وقتت را اینجا تلف نکن
و برو ....
و لطفا این وبلاگ را دنبال نکنید
منوی بلاگ
پیام های کوتاه
- ۲۴ آبان ۹۴ , ۲۲:۲۵سوپرایز
- ۳ مرداد ۹۴ , ۰۰:۲۹تماشا کن !
- ۸ خرداد ۹۴ , ۲۲:۱۵سردرگمی
- ۲۴ آذر ۹۳ , ۱۸:۱۰تشییع شبانه
- ۱۹ فروردين ۹۳ , ۱۹:۰۲تسلیم ...
- ۲۵ بهمن ۹۲ , ۱۰:۲۸جمعه ها !
- ۲۵ آذر ۹۲ , ۱۳:۱۱من !
- ۷ آبان ۹۲ , ۲۳:۴۸خدایا !
- ۷ مهر ۹۲ , ۱۶:۴۳پا روی دل !
- ۶ مهر ۹۲ , ۱۰:۴۹اینجا ... مشهد !
بایگانی
- بهمن ۱۴۰۲ (۱)
- دی ۱۴۰۲ (۲)
- خرداد ۱۴۰۲ (۱)
- دی ۱۴۰۱ (۱)
- آذر ۱۴۰۱ (۱)
- آذر ۱۴۰۰ (۱)
- آذر ۱۳۹۹ (۲)
- آبان ۱۳۹۹ (۲)
- مهر ۱۳۹۹ (۵)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱)
- آبان ۱۳۹۷ (۳)
- اسفند ۱۳۹۶ (۳)
- بهمن ۱۳۹۶ (۷)
- آبان ۱۳۹۶ (۳)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱)
- تیر ۱۳۹۶ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۲)
- فروردين ۱۳۹۶ (۲)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱)
- بهمن ۱۳۹۵ (۱)
- دی ۱۳۹۵ (۲)
- آذر ۱۳۹۵ (۳)
- آبان ۱۳۹۵ (۱)
- مرداد ۱۳۹۵ (۲)
- تیر ۱۳۹۵ (۱)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱)
- اسفند ۱۳۹۴ (۱)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱)
- آذر ۱۳۹۴ (۳)
- آبان ۱۳۹۴ (۳)
- مهر ۱۳۹۴ (۲)
- شهریور ۱۳۹۴ (۴)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱۰)
- تیر ۱۳۹۴ (۱)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۲)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱)
- دی ۱۳۹۳ (۳)
- آذر ۱۳۹۳ (۲)
- آبان ۱۳۹۳ (۱)
- مهر ۱۳۹۳ (۲)
- مرداد ۱۳۹۳ (۳)
- تیر ۱۳۹۳ (۱)
- خرداد ۱۳۹۳ (۲)
- فروردين ۱۳۹۳ (۵)
- اسفند ۱۳۹۲ (۳)
- بهمن ۱۳۹۲ (۱۴)
- دی ۱۳۹۲ (۱۴)
- آذر ۱۳۹۲ (۱۲)
- آبان ۱۳۹۲ (۴)
- مهر ۱۳۹۲ (۱۵)
- شهریور ۱۳۹۲ (۶)
- مرداد ۱۳۹۲ (۴)
- تیر ۱۳۹۲ (۷)
آخرین مطالب
- ۰۲/۱۱/۱۵سنگ !
- ۰۲/۱۰/۲۸منو بغل کن
- ۰۲/۱۰/۲۲تناقض !
- ۰۲/۰۳/۱۲حرف دل
- ۰۱/۱۰/۰۱دکتر طب اسلامی !
- ۰۱/۰۹/۲۳آرزوی شهادت
- ۰۰/۰۹/۲۷انتقام
- ۹۹/۰۹/۲۹بدون شرح ...
- ۹۹/۰۹/۲۳بستن بار سفر
- ۹۹/۰۸/۲۰محکوم به تنهایی
پیوندها
بسمه تعالی
معنی تسلیم رو وقتی فهمیدم کہ با شنیدن نام مولا علی (علیہ السلام) جز اشک هیچ کاری ازم برنیومد ...
معنی تسلیم رو وقتی فهمیدم کہ با شنیدن نام مولا علی (علیہ السلام) جز اشک هیچ کاری ازم برنیومد ...
بعدا نوشت :
تسلیمم تسلیم
وقتی به نامش خیره می شوم ....
چه بگویم که قابل نوشتن و توصیف کردن نیست .....
بسمه تعالی
و امشب سخت ترین شب است برای مولا علی (ع) .........
فدای غربت و تنهاییت مولا ....
همسایه ها بخوابین راحت تر از همیشه ....
آخه صدای زهرا (سلام الله علیها) دیگه بلند نمی شه .....
بسمه تعالی
احساس می کنم فاصله ام با شما از قبل هم بیشتر شده ... دلم برایت تنگ است ...
حتی چشمانم دیگر به اطراف برای پیدا کردنت نمی گردد ...
انگار چشمانم ناامید شدن که بتوانند روزی شما را بنگرند ...
اما این روزها ذکر زبانم شده "این المنتقم ..."
اما زبان از بلند گفتنش می ترسد ، پنهانی می گوید
تا فقط خدا و شما بشنوید ناله اش را ...
بسمه تعالی
مادرجان اگه این اشک ها در عزای شما روان نشه به چه دردم می خوره؟...
عده ای چه ساده می گذرند از کنار عزایت و می گویند این جریان مال سالیانی پیش هست
اما به لطف خدا همیشه داغ غمت در دلم زنده است ....
مادر شنیدی می گن رنگ امسال نیلی اعلام شده ... همان رنگ صورت شما ....
مادر چرا دست به پهلو می گیری ................ خدااااااااا