دل نوشته

می نویسم از آنچه بر دلم می گذرد

دل نوشته

می نویسم از آنچه بر دلم می گذرد

دل نوشته

چه دردیست برای دیگران چون کوه بودن ولی در چشم خود آرام شکستن ....



اینجا متروکه ای از قلب من است
چیزی دستگیرت نمی شود
پس وقتت را اینجا تلف نکن
و برو ....


و لطفا این وبلاگ را دنبال نکنید

پیام های کوتاه
  • ۲۵ آذر ۹۲ , ۱۳:۱۱
    من !
بایگانی
آخرین مطالب

بسمه تعالی


چقدر قشنگ خونده حاج محمود :


بزار بگم با زبون ساده

همین حسین حسین 

هم از سرم زیاده

خدا اجازه اش رو به هرکسی نداده

زهرا اجازه اش رو به هرکسی نداده

گرررررررررررررررررررررررررررررریه



خداجونم بی نهایت شکررررررررررررررررررررررت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۶ ، ۲۰:۲۹
بنده ی خدا

بسمه تعالی

خسته نشدی

از نگاه کردن 

به حال زار و داغون من ....؟؟؟؟.....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۶ ، ۲۰:۲۲
بنده ی خدا

بسمه تعالی

سکوت حکمفرما شده بر قلمم

برای فاش نشدن راز قلبم

و اینجا متروکه تر از متروکه شده...

نوشتن آدم رو به خواست خدا آروم می کنه

اما ترس اینکه مبادا آشنایان با آن مواجه شوند

نوشتن را از من گرفت ...

فقط گاهی که دیگر فشار بر قلب زیاد می شود

در یادداشت های گوشی می نویسم و 

وقتی آروم می شوم ،

آن هم پاک می شود ....



بین خودمان بماند ...

حدود یک هفته است

که دارد سخت تر می گذرد ...

یک هفته است که دارم حتی از فکر کردن هم فرار می کنم

تحمل حال و روز هفته ی گذشته را ندارم

روزهایش منتظر تاریکی شب بودم

و پنهان شدن در تنهایی و تاریکی اتاقم

و شب فقط خدا خدا می کردم تا خوابم ببرد 

تا پایان گیرد حال نامعلوم و داغونم ...

و بالشم هم خیس شدن چشمانم را درک می کرد ....

و چقدر احساس آرامش کردم از ظهر روز عید فطر 

وقتی آروم شد این حال نامعلوم به لطف خدای کریمم ...

هنوز هم می ترسم ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۶ ، ۲۰:۲۰
بنده ی خدا

بسمه تعالی

دنیا قفس تنگی است

می گوییم

ولی باور نمی کنیم

سر همین قفس

تنگ و تاریک

چه بلوایی

راه انداخته ایم...


*********

دنیا

سالن انتظار

مرگ است. 




{ خدایا ... و اخرج حب الدنیا من قلوبنا .... }

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۶:۴۹
بنده ی خدا

بسمه تعالی

دیروز بعد از دکتر رفتن بهم ریختم ...

سینه ام سنگین شده بود...

دنبال جایی برای خالی شدن و آروم شدن بودم ...

از مادر اجازه گرفتم و بعد از دکتر دومی که باید می رفتم

راهی امام زاده صالح که نزدیک ترین مکان بود به محل دکتر پناه بردم ...

در راه ذکر لبم شد 

استغفار و ذکر خدایا «و اخرج حب الدنیا من قلوبنا» ....

و آنجا اشک چاشنی دعایم شد

و التماس به درگاه حق برای عاقبت بخیری هممون .....

 

 

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۶:۳۹
بنده ی خدا

بسمه تعالی 

بدون شرح ...



خدایا شکرت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۱۹
بنده ی خدا

بسمه تعالی

می روم سوی پنجره

و به بیرون زل می زنم

به هوای ابری و گرفته

به ریزش بارون

و با خودم زمزمه می کنم :

روزها نو نشده

کهنه تر از دیروز است...

مهدی جان...آقاجانم .....

بی تو این بهار ها 

تکراریست و بی صفا

برایم فرقی ندارد 

بهار یا زمستان

دنیا بی تو ، بی ظهور تو

زیبایی ندارد در چشم هایم ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۵۶
بنده ی خدا

بسمه تعالی


بهار عمر هرکسی جوونیه

جوونی مادر من خزونیه ....

...

دستمو ول نکن مادر 

تا که با هم بریم خونه

دیدن دست لرزونت

تن منو می لرزونه




بعد از سه ماه

در خود ریختن و

بغض کردن و دم نزدن

رسید دهه ای 

که این ناله را فریاد زد ،

زار زد و 

دعا برای رسیدن 

منتقمش را فریاد و ناله زد



خدایا شکرت و ادرکنی ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۳۶
بنده ی خدا

بسمه تعالی

نمی دانم زیر سایه ی پدری ات به سر می برم

یا مشمول این ضرب المثل هستم :

زهی خیال باطل ....



خدایاااااااااا کمکم کن ، به دادم برس


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۲۵
بنده ی خدا

بسمه تعالی

ورود مجاز نیست

اینجا متروکه ی قلب من است

توقف نکن

بگذر و برو

از این وبلاگ چیزی عاید کسی نمی شود

فقط می نویسم تا آرام گیرم

آن هم نوشتنی رمزی ....

که فقط خدا می داند مفهوم آن را و ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۱۵:۵۱
بنده ی خدا