شنبه, ۲ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۴۴ ب.ظ
دونستن ...
بسمه تعالی
چقدر قشنگ بود این بخش از رمانی که می خونمش ....
با گریه سر تکون دادم و گفتم:
همیشه دونستن چیزی، با قبول کردنش فرق داره ـ..
من میدونم یا شایدم بقیه رو گول میزدم که میدونم
اما هنوز نور تو قلبم روشن بود...
۰۴/۰۶/۰۲
:(