بسمه تعالی
وقتی خانم شال خادمی اهل بیت را بر گردنم انداخت آرامش خاصی بر من حاکم شد ...
بسمه تعالی
وقتی خانم شال خادمی اهل بیت را بر گردنم انداخت آرامش خاصی بر من حاکم شد ...
بسمه تعالی
می سوزم ، با تمام وجودم می سوزم وقتی بہ یاد می آورم دستان قدرتمند و مھربانی را کہ در غدیر خم بہ بالا آمد ، روزی نہ چندان دور بستہ خواھد شد ... و امان از حرمتی کہ ریختہ خواھد شد ...
و این همان غم و دردی است کہ ھمیشہ شادی عید را از من گرفتہ تا آمدن منتقمش ...
بسمه تعالی
خیلی قشنگه :
غم غزلم ، عزیز دلم ، بیا و اجابت کن العجلم ...
بسمه تعالی
می خواهم اعترافی کنم
می خواهم بگویم کلید شکستن قلب من و ریزش اشک هایم در چیست ...
با ذکر علی (ع) است ... می توانی درکم کنی ......؟؟؟......
بسمه تعالی
خیلی حرف ها تو دلمه و خیلی وقته می خوام بنویسم اما نمی تونم ... انگار دستم به نوشتن درباره اش نمی ره ... داغونم .........
بسمه تعالی
وای خدا چقدر دلم براش تنگ شده ... چقدر دلم می خواد دوباره بغلش کنم صورت مهربونش رو ببوسم ... اشکهام روان شده خودم هم نمی دونم از دیدن عکس اون و دلتنگیم اشک هایم سرازیر شد یا از نوحه ای که دارم گوش می دم ...... خداااااااااااا به دادم برس
باورم نمی شه یکسال و 3 ماه و 21 روز هست که ندیدمش ... وقتی به عکسش نگاه می کنم جیگرم آتیش می گیره ... زندگیم شده همش خاطراتی از گذشته و فرار از خیلی چیزها ... دیگه خسته شدم خدا خسته ام خدا خدا خدا خدا
بسمه تعالی
همه مرا به خنده های با صدا می شناسند ...
اما این بالش بیچاره به گریه های بی صدا .....
بسمه تعالی
این قدر دلم گرفته که با یک تلنگر اشکهایم روان می شود اما ، اما خودم هم نمی توانم بفهمم چطور می شود که به راحتی می خندم ...
به یاد اس ام اس دوستم می افتم ... شاید بازیگر خوبی شده ام ...
بسمه تعالی
به ما یاد دادند که در هر حالی ، خوب یا بد شکر خدا را به جا بیاوریم ...
و من یاد گرفته ام هر کس از من پرسید "خوبی؟" فقط بگم شکر خدا ...
زیرا که : "خوبی؟" گاه با تمام تکراری بودنش غوغا می کند و در جوابش می توان بزرگترین دروغ را گفت :"خوبم!"
و اینگونه من از این دروغ فاصله گرفته ام ...