دل نوشته

می نویسم از آنچه بر دلم می گذرد

دل نوشته

می نویسم از آنچه بر دلم می گذرد

دل نوشته

چه دردیست برای دیگران چون کوه بودن ولی در چشم خود آرام شکستن ....



اینجا متروکه ای از قلب من است
چیزی دستگیرت نمی شود
پس وقتت را اینجا تلف نکن
و برو ....


و لطفا این وبلاگ را دنبال نکنید

پیام های کوتاه
  • ۲۵ آذر ۹۲ , ۱۳:۱۱
    من !
آخرین مطالب

بسمه تعالی

خدایا من کجا دارم می رم ....

خدایا اینجا خیلی همهمه است و شلوغه ...

من تو این شلوغی گم شدم ...

خدایا ... دستم رو بگیر 

دارم تو این شلوغی خفه می شم ....

خدایا .... نذار .... خدایا ....


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۵۵
بنده ی خدا

بسمه تعالی


اولشه عادی می شه روزگارم بر دیگران ...

چندبار اول : تو چته ؟ چرا عوض شدی ؟ خوبی ؟ چرا چهره ات تو هم هست ؟؟؟ ....؟؟؟

بعد از چند وقت : عادی شدن حال و روزم بر دیگران

چندی بعد : فراموش شدن گذشته ها ...

چندی بعد هم دیگر می شوم غربیه ای در جمع ...

این رسم روزگار است و گله ای نیست

شاید اینگونه بهتر باشه ، حداقل کسی دلواپسم نمی شه

دیگه کسی ازم نمی پرسه که چرا غمگینم ... 

نگو که این حرف ها را قبول نداری چون بارها امتحانشان را برایم پس داده اند ....

و من می روم باز هم به سوی پیله ی تنهایی خویش ...



پ.ن: تنهایم تنها اما خیالی نیست من با این تنهایی بزرگ شدم ........

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۲۱
بنده ی خدا
آخر در یکی از همین جمعہ های دلگیر می میرم ...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۲۸
بنده ی خدا

بسمه تعالی

می میرم اگه یه شب نادعلی نخونم ...

معنی اش رو می فهمی ... داغونم و دل شکسته

اره این دل همیشه به یاد مصیبتت شکسته است ...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۵۳
بنده ی خدا

بسمه تعالی

تو اتوبوس کاروان جمکران روی شیشه ی جلوی اتوبوس اسمش نوشته شده  

«السلام علیک یا امیر المومنین»

به نامش خیرہ می شم

یاد شعری می افتم کہ می گہ

علی (ع) به قلبم امیرہ ...

نزدیک جمکران که می شویم

آقا سید شروع می کنه به گرفتن 110 مرتبه ذکر

« یا علی »

و من باز به نام حک شده اش در اتوبوس خیره می شوم و

آرام همراه بقیه یا علی می گویم

و اشک هایم هم همراه من .....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۵۴
بنده ی خدا

بسمه تعالی

نهج البلاغه ی قبلی رو که داشتیم زیاد ازش سر در نمی آوردم و با اجازه از مادر دادمش به یکی دیگه...

شاید خنده دار باشه اما از روز جمعه که در کتاب فروشی در اطراف شاه عبدالعظیم(ع) کتاب نهج البلاغه با ترجمه استاد محمد دشتی رو خریدم یه حس خوب ، یه آرامش خاصی دارم ، بابت خریدش احساس خوشی در دلم دارم ... جانم به فدایت یا مولا علی (ع)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۲۰
بنده ی خدا

بسمه تعالی

خدایا ، خداجونم بهت التماس می کنم

خدایا التماست می کنم تمومش کن ، خدایا همه چیز به یه یک اشاره ی توست

به این غیبت طولانی پایان بده 

خداجون ظهور آقا رو برسون

خداااااااااااااااااااااااا التماست می کنم دیگه بسه خواهش می کنم تو رو به حضرت زهرا(س) تو رو به حضرت زینب(س) تو رو به حضرت عباس (ع) به 14 معصوم قسمت می دم فرج آقا رو برسون خدایا ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۵۵
بنده ی خدا

بسمه تعالی

حیف که امروز جایی وعده دادم و باید به آنجا برم وگرنه دلم می خواست برم به سوی سرداران بی پلاک ...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۵۶
بنده ی خدا

بسمه تعالی

 بی ربط بود اما زیبا :

غفلت کرده ای مادر ؛

پشت این قلب عاشق ، فرزندت آرام آرام جان می سپارد 

و تو چگونه فراموش کردن را به او نیاموخته بودی ........

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۳۶
بنده ی خدا

بسمه تعالی

امشب مابین دعای کمیل دلم روانه ی خانه ی مادرم شد .... مداح هم دلش آنجا گیر کرده بود ... و خواندن روضه ی مادر ....

رو به آسمون نگاهت ، گواهه روز آخره .........

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۵۱
بنده ی خدا