يكشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۱۹ ب.ظ
سفره ی کرم
بسمه تعالی
وقتی مداح می گوید
دارد سفره ی عزای ارباب جمع می شود
احساس می کنم
بر روی سفره ای نشستم
و می خواهند آن را به زور
از زیر پایم بیرون بکشند
و من دارم تلاش می کنم
برای بیرون نرفتن از این سفره ...
با این احساس بغض دوباره مهمان گلویم می شود
و دوباره به اربابم التماس می کنم
برای اینکه رهایم نکند
و در لحظه لحظه ی زندگی ام
زیر سایه ی خودش باشم ...
رهایم نکند ...
به دادم برسد ...
و دلم روشن است
که بی جوابم نمی گذارد
و مثل همیشه هوای این نوکر ناخلفش را دارد ...
مثل گذشته ها که التماسم را بی جواب نگذاشت ....
۹۷/۰۸/۱۳