جشن و عزا
بسمه تعالی
توی اتاق پذیرایی مهمان ها برای جشن تولد برادر جمع شدن
پخش آهنگ که شروع شد
به اتاق خویش گریختم
صدای آهنگ بلند بود
هندزفری را در گوشم گذاشتم و صدایش را تا آخر بالا بردم
دیگر جز صدای نوحه ی "حسین حسین(ع) " چیزی نمی شنیدم ...
از صبح با روضه ی کوتاهی که خ.ا خوانده بود بعضی در گلویم جمع شده بود ...
صوت هایی که گوش می دادم به مداحی " بدون عشقت کارم تمومه " رسید
بغضم دوباره قوت گرفت ...
مداحی بعدی ... به "برش گردون " رسید ...
دیگه طاقت نیاوردم ...
بغضم ترکید ...
دستم جلوی دهانم که مبادا صدای گریه ام بلند شود
و کسی متوجه حالم شود ...
یه طرف صدای آهنگ و شادی
یه طرف روضه و گریه ...
در دل غمگین و شرمسار از ...
و عذرخواهی از خدا و طلب بخشش ...
کمی آرام شدم ....
کمی اتاقم را مرتب کردم ...
صدایم زدند برای عکس انداختن و کیک خوردن
به جمع برگشتم ...
و اندکی بعد با شب بخیری دوباره به اتاقم بازگشتم و خوابیدم ...
الحمدلله رب العالمین