پنجشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۳۵ ب.ظ
چقدر زود دیر می شود!
بسمه تعالی
دیشب مامانم یکی از لباس مشکی هام رو که شسته بودیم رو داشت پهن می کرد ، گفت کی قراره دیگه مشکیت رو دربیاری ، حالم بهم خورد از بس مثل کلاغ سیاه دیدمت ... (البته به شوخی !)
اما از دل من بی خبر است که برایش در آوردن این لباس بعد از دو ماه چقدر سخته ... اصلا باورم نمی شه دوماه گذشته ، خیلی زود گذشت ... از سال پیش هم زودتر ...
و واقعا هم چقدر زود دیر می شود ... چقدر زود آدم فرصت ها را از دست می دهد ...
۹۲/۱۰/۱۲